کد مطلب:106658 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:158

نامه 034-به محمد بن ابی بکر











[صفحه 117]

از نامه های امام (ع) به محمد بن ابی ابكر، موقعی كه از دلگیری وی نسبت به بركناری از حكومت مصر و نصب مالك اشتر به جای او، اطلاع یافت. و بعد مالك اشتر، پیش از رسیدن به مصر در بین راه بدرود حیات گفت. موجده: خشم و ناراحتی كه به انسان دست می دهد تسریح: فرستادن اصحر له: به خاطر او از شهر بیرون شو بصیره: (در اینجا) برهان و راهنمایی دینی. اما بعد، خبر دلگیر شدنت از فرستادن مالك اشتر به جای تو به من رسید، این عمل من نه به آن خاطر بود كه تو كوشا نبودی و تلاش زیادی نداشتی، اگر من حكومت مصر را از تو می گیرم تو را به كاری می گمارم كه زحمت و رنجش كمتر و فرمانروایی آن برای تو گواراتر باشد. كسی را كه فرماندار مصر ساختم برای ما خیرخواه و بر دشمن ما غالب و توانا بود، پس خدا بیامرزدش كه روزگارش را به پایان رساند و با مرگ روبرو، ما از او خوشنودیم، خداوند او را غریق دریای رحمت خود گرداند، و بر او پاداشی دو چندان دهد، حال به جانب دشمن حركت كن و با بصیرت و بینش روانه شو، و برای نبرد با دشمن دامن همت بر كمر زن، و به راه پروردگارت دعوت كن، و از خداوند، زیاد كمك بخواه تا او تو را از آنچه باعث اندوهت شده باز دارد و ن

سبت به آنچه بر تو وارد شده است یاری نماید، اگر خدا بخواهد. می گویم (ابن میثم): علت (تغییر) آن بود كه محمد بن ابی بكر در روبرو شدن با دشمن از خود ضعف نشان می داد، و در میان یاران علی (ع) برای نبرد با دشمن كسی پر جرات تر و نیرومندتر از مالك اشتر- خدایش بیامرزد- وجود نداشت، و معاویه پس از ماجرای صفین برای یورش به اطراف شهرهای اسلامی آماده می شد، از طرفی، مصر مورد توجه عمرو بن عاص بوده است و امام (ع) می دانست كه آن جا جز به وسیله ی مالك اشتر نمی تواند حفظ شود، این بود كه عهد و فرمانی به او نوشت، كه در آینده آن را نقل خواهیم كرد، و او را به جانب مصر فرستاد، از طرفی اطلاع یافت كه محمد به خاطر این عمل افسرده شده است. پس از آن كه مالك اشتر، پیش از رسیدن به مصر، بدورد زندگی گفت، این نامه را امام (ع) به محمد نوشت، و در نامه كاری را كه انجام داده است به اطلاع او می رساند و رضایت او را جلب می كند و دلیل گماردن مالك اشتر را به جای او بازگو می نماید، كه نه از باب رنجش از وی و نه دلیل كوتاهی از جانب او بوده است. خلاصه و نتیجه ی این بخش از نامه های امام (ع) چند چیز است: اول: سخن امام: فقد بلغنی... عملك همچون اعتراف به چیزی ش

بیه رفتار بدی درباره ی اوست كه چیزی همانند عذرخواهی را در پی دارد. دوم: عبارت لم افعل ذلك... ناقما، چیزی شبیه به عذرخواهی از محمد بن ابی بكر است، كوتاهی و سهل انگاری در تلاش و كوشش و نظایر آن را كه شاید محمد بن ابی بكر تصور می كرد باعث عزل او شده است، از او نفی كرده، و پس از آن به وی وعده داده است، بر فرض پایان یافتن موضوع عزل وی، او را به كاری برگمارد كه زحمت و رنجش كمتر و فرمانروایی آن گواراتر از حكومت مصر باشد. تا از طریق تشویق او را به كاری بهتر از حكومت مصر وادارد و آرامش قلبی به او دهد. آنگاه به انگیزه خود در فرستادن اشتر، اشاره فرموده است، كه او به دلیل داشتن صفات پسندیده ی مذكور، درخور ستایش امام (ع) بوده است، و آن صفات عبارت از خیرخواهی وی برای امام، و سختگیری و پرخاشگری و حمله ور بودن نسبت به دشمن است، در صورتی كه محمد هر چند در مورد اول درخور بوده است، اما در مورد دوم، ضعیف بود. سوم: عبارت: فرحمه الله... الثواب له، اطلاع از مرگ مالك اشتر و خورسندی امام (ع) از اوست، از آن رو كه مبادا ابراز سرزنشی نسبت به او نماید. چهارم: حمله ی: فاصحر از شهر بیرون شو تا آخر نامه، فرمان آمادگی برای مقابله ی با دشمن

و دستور بیرون شدن او از شهر است، تا او احساس توانمندی كند، نه مخفی شدن در میان شهر كه باعث احساس ناتوانی است، دیگر این بود كه در نبرد خود با دشمن از روی برهان و بینش در تشخیص حق باشد، و صفت دامن به كمر زدن را كنایه از آمادگی برای نبرد آورده است، و دیگر آن كه با سخن دلاویز و پند و اندرز نیكو و به نیكوترین روش مجادله، دیگران را به راه پروردگارش بخواند، و زیاد از خداوند كمك بخواهد، زیرا روی دل به جانب اوست، و كمك طلبیدن از او برای یاری رساندن به او و دفع كردن مهمترین عمل دشمن از او و كمك به او در برابر سختیهایی كه مبتلا می شود، باعث آمادگی و زمینه ساز است. توفیق و نگهداری از لغزش از جانب خداست.


صفحه 117.